پيام
+
مانده ام درعجب اصرارزمستان
زودترآمده اي ک چه
بي چاره آمده اي ک را به آغوش کشي
آنکه حتي به آخرين برگ چنار پير هم رحم نکرد
هماني که سرتاپا دروغ است وفريب
آمدي به تماشاي غارتگري پاييز
وه! ک چه نادانم
تو آمدي ک سهمت رابگيري ازحال خوب ما
اويي که غنچه ها رادرغلاف خفه کرد
فهميدي
ک کبود شدند وسوختند
قبل از آنکه بشکفند و بوشوند
تو چه مي دانستي
شايد هديه ميشد به معشوقه اي و بخشش عاشق را به قيمت جان مي خريد
Miss fatima
99/9/25
خانم مهندس
متن :ف. ب متاسفانه نشد با علا مت هاي نگارشي و فاصله گذاري درست بنويسم چون بيشتر از حد مجاز ميشد تعداد حروف :) ولي تو وبلاگ درستش هست اگ دوس داشتيد بخونيد@};-