پيام
+
[تلگرام]
. دو سال زمان کمي نيست...
اما گذشت آن هم نتوانست نجاتم دهد
درست لحظه اي متوجه سقوط شدم که
چشمانم مات گلبرگ هاي رزي شد که
با نيت
دوستم دارد /ندارد ها
پر پرش کرده بودم.....
ف. ب 98.4.26
#نوشته_هاي_بي_مخاطب

هايدي
98/4/27
خانم مهندس
دارم سعي ميکنم دستم رو گرم کنم برا نوشتن... واقعا سخت شده ولي:(
خانم مهندس
{a h=roozayebarani}:باران:{/a} متن ديگه بي خيال :).. هنر نويسندگي آينه که بتوني حسي که نداري رو بنويسي و در ديگران ايجادش کني :D
خانم مهندس
{a h=roozayebarani}:باران:{/a} قربونت :)..محبت داريد @};-
خانم مهندس
{a h=goldenrose}دهکده موسيقي{/a} فدات پري خانوم @};- قابل شما رو نداشت جيگرم @};-
خانم مهندس
{a h=mobarez10}مبارز..{/a} مرسي گلم @};-:)