سفارش تبلیغ
صبا ویژن

راستش چن وقتی که ما شدیم مراد و زندگی بر وفق مون می چرخه :) دور از شوخی های همیشگی و مسخره بازی، چند وقتیه حالم عجیب خوبه، و چند روزیه حتی بهتر از قبل هستم.... لبخند هام پر رنگ ترن، شادی هام با دوام تر... فک میکنم این برق چشم هاس که میشه باهاش واقعی بودن و عمیق یک شادی رو دونست دیدید میگن چشم هاش می خندید! الان چشم هام میخندن :) تنها حسرتم اینه که نمی تونم این لحضه ها رو متوقف کنم و برای همیشه تو این حال خوب بمونم ولی قطعا خاطره این روز ها و این خنده ها همیشه یه جا تو ذهنم می مونه.... البته قسمتی از این حال خوب که خلاف هر تابستون و بی حوصله  گی هاشه مربوط میشه به کلاس های رانندگی... دیروز یه دختر به مهندسی که قسمت فنی ماشین رو توضیح میداد گف استاد روغن گریس همون ضد یخه؟ :) (و ذکر کنم که ایشون اذعان داشت که رانندگی هم میکنه) من که برگام ریخته بود از خنده ولی شهر قطعا باید تخلیه شه آگه همچین شخصی پشت رول میشینه :))))) خدایا این حال خوب از ما نگیر 98.5.21




تاریخ : سه شنبه 99/5/21 | 11:16 عصر | نویسنده : فاطمه | نظر