سفارش تبلیغ
صبا ویژن

فقط یک بار دیگر دستانم را بگیر 

و مرا به آغوش بکش... 

بگذار گرمی تنت، دلم را گرم کند ک هنوز هستی 

فقط یک بار دیگر بگذار روی پا هایت کودکانه گریه کنم... 

بگذار یک بار دیگر دستانت را ببوسم، فقط یک بار! 

دوباره صدایم کن! 

دوباره  بگو بیا دختر من باش! 

برای کسی ک مادر م نبود،  اما مثل مادر دوسش داشتم. 

دیدید،  یه جا خیلی راحت باشید، میگن اینجا خونه خاله نیست! برای من بیشتر از دو ساله ک هیجا خونه خاله نیست! 

کاش زمان بر میگشت عقب ، خیلی هم بر می گشت 

کاش آون روز هایی بود ک قبل همه پله های خونه شون تند  تند می رفتم بالا 

داد میزدم سلاااام 

اونم با لبخند  میگف تنها اومدی؟! کی بزرگ میشی تنها بیای؟ 

مامانت ول کن، خودت پاشو بیا، اصلا بیا دختر من شو! 

کاش آون روز ها بود! 

یادم نمیره چه جوری التماس میکردم خدا رو  ک حالش خوب شه. هیچ وقت  نرفتم بیمارستان ک تصویر مریضی و حال بدش تو ذهنم نمونه، چه حیف شد،  آخرین بار داشتیم قرار رفتن ب مشهد میچیدیم!  منم مث همیشه میگفتم امتحان دارم! 

عاشق مشهد و امام رضا بود! قسمت نشد آخرین بار باهم بریم! 

 بعد رفتنش دیگه هیچ وقت نرفتم خونه شون!  

وقتی خاله ات نیست، دیگه هیچ جا، خونه خاله نمیشه، حتی خونه خودش! 

و چقد دلم تنگ شده براش! 

جاش بهشت باشه :) گل تقدیم شما




تاریخ : پنج شنبه 99/11/9 | 11:28 عصر | نویسنده : فاطمه | نظر